کد مطلب:134087 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

زمامداری که اسلام می پسندد
حسین بن علی (ع) هنگامی كه خواست مسلم بن عقیل را بسوی كوفه رهسپار سازد نامه ی به مردم آن سامان نوشت و آن را بنماینده و نایب خاص خویش داد تا بر آن مرم قرائت كند متن نامه این است.

«اما بعد فقد فهمت كل الذی اقتصصتم و قد بعثت الیكم باخی و ابن عمی و ثقتی من اهل بیتی مسلم بن عقیل و أمر ته ان یكتب الی بحالكم و امركم و رأیكم فان كتب الی انه قد اجتمع رأی ملئكم و ذوی الحجی منكم علی مثل ما قدمت به رسلكم اقدم الیكم و شیكاً انشاء اللَّه فلعمری ما الامام الا العامل بالكتاب والقائم بالقسط والدائن بدین الحق والسلام [1] .

«یعنی نامه های شما به من رسید و من بر آنچه كه نوشتید اطلاع یافتم و اكنون برادرم و پسر عمویم و فردی از اهل بیت من كه مورد اعتماد من است مسلم بن عقیل را بسوی شما فرستادم و به او گفتم كه تصمیم و رأی شما را برای من بنویسد پس اگر وی نوشت كه رأی بزرگان و صاحبان عقل و درایت شما همچنان مانند گذشته است و همانگونه است كه در نامه های


خود به من نگاشتید بزودی بسوی شما خواهم آمد، (مردم كوفه) به جان خودم سوگند كه شایستگی رهبری و امامت ندارد مگر فردی كه بر طبق كتاب خدا رفتار كند و عدل و داد را شیوه ی حكومت خود سازد و پای بند به دین حق و روش صحیح باشد».

در این نامه كه حسین (ع) به مردم كوفه می نویسد و در واقع به منزله ی استوارنامه ای برای مسلم بن عقیل است پایان آن را به بحث درباره ی زمامدار امت و رهبر اجتماع اختصاص می دهد و می نویسد «شایستگی مقام امامت را ندارد مگر فردی كه بر طبق كتاب خدا عمل كند و در حكومت عدل و داد را پیشه ی سازد».

حسین علیه السلام می خواهد از این راه افكار اجتماع را بسوی یكی از مهمترین اصل حیاتی اسلام یعنی حكومت توجه داده و آنان را از پذیرش ننگ بیعت با یزید كه عدم صلاحیت وی برای رهبری اجتماع بر همگان روشن است بر حذر دارد.

در این نامه فرزند پیغمبر به مردم كوفه نوشت می توان از حادثه ای كه حسین (ع) كنار قبر پیغمبر هنگام مناجات با خداوند از آن یاد كرده و گفته بود: «خدایا تو می دانی كه حادثه ای برای امت اسلامی پیش آمده» بخوبی آگاه گشت، زاده ی زهرا سلام اللَّه علیها تا هنگام حركت از مدینه بارها از «امر به معروف و نهی از منكر» دم زده بود، ولی در این نامه آن بزرگوار كلیات همه ی گفتارها و نوشته های خود را تفسیر می كند و روی آن «منكری» كه اجتماع دچار آن گردیده انگشت


می گذارد و از «حادثه ای» كه امت اسلامی به آن مبتلا است پرده برمی دارد.

آن حادثه و منكری كه حسین علیه السلام برای اصلاح و نهی از آن قدم برداشت چیزی نیست جز همان موضوع حیاتی و حساس كه در این نامه به آن اشاره فرمود:

«فلعری ما الامام الّا العامل بالكتاب والقائم بالقسط والدائن بدین الحق» آری حادثه ی تازه و آن منكر بزرگ همانا انحرافی است كه برای امت در حكومت اسلامی پیش آمده، حكومتی كه اكنون درست بر خلاف محور صحیح و اصلی خویش قرار گرفته و در رأس آن فردی همانند یزید واقع شده است!! مردی كه نه به كتاب آسمانی و قوانین و مقررات آن اعتناء دارد و نه با عدل و داد رابطه ای و نه خود را پای بند یك روش حق و دین صحیح می داند اینجاست كه حسین (ع) بناچار خود از موضوع حكومت دم می زند و از شرائط زمامدار و رهبر سخن به میان می آورد.


[1] كامل ابن اثير ج 4 صفحه ي 10 چاپ مصر سال 1301.